سیمای زن آخر الزمان
سیمای زنان در آخر الزمان
وضع رقّتبار و مبتذل زن در عصر ما چیزى نبود که از نگاه نافذ رسول اکرم (ص) و اهلبیت طیّب و طاهر آن سرور پوشیده بماند، بلکه بسان کسیکه با دیدگانى نافذ و قلبى بصیر در پایتختهاى اروپا و آمریکا گشته باشد، وضع تأثّرانگیز زن قرن بیستم را در میان کلمات گرانقدرش تشریح کرده، خطرات ناشى از آن را گوشزد نموده، امّت اسلامى را از فرورفتن در این منجلاب فساد بیم داده است.
خداوند زن را گوهر گرانبهائى آفریده که همچون دیگر گوهرها باید در پوشش و محلّ امن بوده، و به دور از چشم بداندیشان مایه درخشش کانون خانواده باشد. او نباید آنقدر تنزّل کند که زیر نگاههاى هر رهگذر چشمچرانى لگدمال گردد!!.
هنگامى که مسأله زن در این بخش بازگو می شود، فاتحه رهائى جامعه خوانده مى شود و دیگر امیدى به نجات نسل آینده از این بلاى خانمانسوز نیست، زیرا زن در عصر ما کرامت خود را فراموش کرده، تنها به زیبائى ظاهر پرداخته، همه همّ و غمّش رسیدن به آرایش تن و در دام انداختن چند نگاه پست و جلب کردن چند چشمچران هوسران شده است!!. به کسیکه از جمالش گفتگو کند تمایل مى کند، به کسى که در کمین عفّتش سنگر گرفته باشد تسلیم مى شود، در برابر چند جمله فریبنده و به ظاهر آراسته، زانو مى زند!!.
هنگامى که زن اینچنین کرامت خود را فراموش کند، براى جامعه هیچ امیدى نمى ماند، زیرا حلقه اتّصالش درهم گسسته، و نصف شیرین جامعه که رمز بقاى نسل بشرى نیز هست، فاسد گشته و ارزش والاى خود را از دست داده است.
با فساد این قشر دیگر امیدى به صلاح قشر دیگر نیست که فساد آنها سارى هست و به قشر دیگر نیز سرایت کرده، جامعه را به فساد مى کشد.
عذر زن امروز در این ابتذال چیست؟ چرا جز به هوس و ولگردى نمى اندیشد؟! چرا کرامت و فضیلت خود را فراموش کرده است؟! چرا تلاش او منحصر به این شده که خود را به صورت مرد درآورد؟ مگر با تغییر لباس و پوشیدن جامه مرد، تغییر جنسیّت و تغییر ماهیّت مى دهد؟!.
مگر زنهاى زمان ما نمى دانند که مردها نیازى به این ابتذال زنها ندارند، بلکه نیاز شدیدى به زنى دارند که کرامت خود را فراموش نکرده باشد و بتواند همسر خوبى براى شوهر خود، و مادر خوبى براى فرزندانش و اسوه و الگوى خوبى براى جامعه اش باشد.
زنى که تمام برجستگیهاى بدنش را در برابر دیدگان نسل چشمچران به نمایش گذاشته، دیگر جذبه اى ندارد، زیرا عادى شده، ارزان شده، نیازى به جستجو ندارد، در سر هر کوى و برزن به تعداد فراوان یافت مى شود، دیگر آن شکوه، هیبت، کشش، کرامت و جذبه زنهاى عفیف را ندارد که دل مرد را تسخیر کند و دیدگان او را جلا دهد و زندگانى او را صفا بخشد و کانون خانواده را گرم کند و رشته اتّصال و تداوم نسل بشرى را محافظت کند!.
و اینک گوشه اى از کلمات دُرربار آن حضرت و اهلبیت عصمت و طهارت:
*** پیامبر اکرم (ص) مى فرماید:
1. «کیف بکم إذا فسدت نساؤکم، و فسق شبّانکم، و لم تامروا بالمعروف، بل أمرتم بالمنکر و نهیتم عن المعروف، و إذا رأیتم المعروف منکرا، و المنکر معروفا؟! فقیل له: و یکون ذلک یا رسول اللّه؟.فقال: نعم، و شرّ من ذلک!».
«چگونه مى شود حال شما هنگامى که زنهاى شما فاسد شوند و جوانان شما به فسق و فجور بگرایند، شما نیز به جاى امر به معروف، امر به منکر و نهى از معروف نمائید!، معروف را منکر خیال کرده، منکر را معروف پندارید؟!. پرسیدند: آیا چنین وضعى پیش خواهد آمد اى پیامبر اکرم (ص)؟!. فرمود: آرى، و بدتر از آن!»[1]
آنگاه در توصیف زنهاى عصر ما که در آستانه ظهور و روزگار رهائى قرار گرفته ایم، چنین مى فرماید:
2. «إذا شارکتِ النّساء أزواجهنّ فى التّجارة حرصاَ على الدّنیا».
«هنگامى که زنها براى طمع دنیا در دادوستد همسرانشان شرکت کنند». [2]
امروز تجارت زنان بسیار رائج است، برخى به صورت استقلالى و برخى به صورت مشارکت در تجارت همسرانشان به دادوستد اشتغال دارند.
3. «یتشبّه الرّجال بالنّساء و النّساء بالرّجال».
«مردها خود را به صورت زن، و زنها خود را به صورت مرد درمى آورند».[3]
اگر ویژگیهاى بدن دختران، چون ظرافت بدن و برجستگیهاى مختلف آن نبود، بسیارى از دختران امروز با پسران اشتباه مى شدند!.
4. «لعن اللّه المتشبّهات من النّساء بالرّجال، و المتشبّهین من الرّجال بالنّساء!».
«لعنت خدا بر زنانیکه خود را به صورت مرد درمى آورند و مردانیکه خود را به صورت زن در مى آورند». [4]
زیرا آنها از ناموس خلقت و آئین فطرت بیرون رفته اند و نظام آفرینش را زیر پا نهاده، با سرشت خویش در افتاده اند.
5. «إذا تزیّنتِ النّساء بثیاب الرّجال، و سلب عنهنّ قناع الحیاء».
«هنگامى که زنها جامه مرد بپوشند و پوشش حیا از آنها گرفته شود». [5]
ما از مرحله جامه جنس مخالف پوشیدن گذشته و فاتحه پوشش حیا را خوانده ایم، امروز جامه عفّت و پوشش حیا نشانه خرافه پرستى و علامت ارتجاع به شمار مى آید.
6. «لعن اللّه الرّجلة من النّساء».
«خداوند لعنت کند زنى را که خود را به صورت مرد جلوه مى دهد». [6]
این لعنتى که از زبان پیامبر رحمت (ص) نثار زن معاصر شده، آیا چقدر از زنان عصر ما را شامل مى شود؟! هنگامى وضع جامه پوشیدن زن معاصر را مشاهده مى کنیم، با این شلوارهاى تنگ، که تمام برجستگیهاى بدن را به نمایش مى گذارد، و با این کمربندهاى پهن و زمخت که چگونه سفت و سخت به کمر بسته اند و با این پاپیونها و ... کمتر مى توان تشخیص داد که دختر است نه پسر! و بهتر مى توان تشخیص داد که دائره لعنت از زبان رسول اکرم (ص) چقدر وسیع است!.
رسول اکرم (ص) در حدیث دیگرى در این رابطه مى فرماید:
7. «هنگامى که قلنسوه هاى مشترک ظاهر شود زنا شایع مى شود».
که منظور از قلنسوه همین کلاههاى مشترک است که دختر و پسر در کشور ما از آن استفاده مى کنند.
دقیقا این کلمات از براهین قطعى بر نبوّت رسول اکرم (ص) مى باشد که از مطالبى که مردم عصر نبوّت نمى توانستند باور کنند سخن گفته، و این گفته هاى متّکى به وحى پس از گذشت چهارده قرن تمام، تحقّق یافته است!.
در حدیث دیگرى از زنان آخر الزّمان بحث کرده مى فرماید:
8. «هنگامى که زنهائى را دیدید که بر سرشان چون کوهان اشترانست، بدانید که نمازشان پذیرفته نمى شود».
این هم دقیقا تحقّق یافته است، زیرا برخى از زنها موهاى سرشان را در قسمت پشت سرشان جمع کرده، به صورت کوهان شتر درآورده اند، و برخى دیگر کلاهى مى گذارند که بى شباهت به کوهان نمى باشد.
در احادیث دیگرى تعبیرات روشنترى بیان فرموده که منحصرا با عصر ما تطبیق مى کند و مى توان آنرا نوید اختراع ماشین دانست، که از آن جمله است:
9. «سیکون فى آخر أمّتى رجال، یرکب نساؤهم على سروج کأشباه الرّجال. یرکبون على المیاثر حتّى یاتوا أبواب المساجد، نساؤهم کاسیات عاریات، على رؤوسهنّ کأسنمة البخت العجاف، لا یجدن ریح الجنّة!. فالعنوهنّ فإنّهنّ ملعونات».
«در آخر امّت من مردانى پیدا مى شوند که زنهایشان همچون مردها بر روى زینها سوار مى شوند، در آن عصر بر فراز تشکها سوار مى شوند و تا در مساجد مى روند، زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستند و بر سرشان چیزى همانند کوهان اشتران لاغر است، آنها عطر بهشت را نمى شنوند. آنها را لعنت کنید که آنها از رحمت خدا بدور هستند». [7]
واژه «میاثر» که در این حدیث به کار رفته، به معناى بالش کوچکى که بر روى زین قرار مىدهند.[8]
تعبیر «کاسیات عاریات» نیز در عصر ما تحقّق یافته است، زیرا «کاسیات» بمعناى جامه پوشان و «عاریات» به معناى لختهاى عور مى باشد که دو معناى متضادّ است، ولى در عصر ما با پدید آمدن لباسهاى تورى و نایلونى این مفهوم نیز تحقّق یافته است، و امروز تعداد بانوانى که با داشتن لباس، تمام بدنشان در معرض تماشاگران جلوه گر باشد بسیار زیاد است.
10. «إذا رکبت ذوات الفروج السّروج، فعلیهنّ من أمّتى لعنة اللّه!».
«هنگامى که زنها بر زینها سوار شوند، براى چنین زنها از امّت من، لعنت خدا باد». [9]
براى چنین زنها، جایزه اى برتر از لعنت پیامبر رحمت (ص) متصوّر نیست!.
11. «لا تقوم السّاعة حتّى تظهر ثیاب تلبسها نساء کاسیات عاریات، و تعلو التّحوت الوعول».
«قیامت برپا نمى شود جز هنگامى که لباسى ساخته شود و زنها آنرا بپوشند که در عین لباس پوشیدن لخت و عور باشند، و اراذل و اوباش بر مردم شریف و آزاده برترى پیدا کنند». [10]
این لباسها هم اکنون از نایلون و امثال آن ساخته شده، و به جاى اینکه بدن را بپوشانند، آنرا بیشتر در معرض دید مردم قرار مى دهند، این لباسها عیبى را نمى پوشانند و اصولا نمى توان آنرا لباس نامید.
رسول اکرم (ص) از زنان آخر الزّمان «بهم» تعبیر فرموده که به معناى زنان خودرأى و خیره سر است که از کسى پند نپذیرند و از اشتباه خود برنگردند، و در لغت به برّه، بزغاله و گوساله اى گفته مى شود که جدا از مادر به چرا بروند و در دشت پراکنده شوند و حرف نشنوند.
12. «یرفع العلم، و یظهر الجهل، و یشرب الخمر، و یفشو الزّنا، و یقلّ الرّجال حتّى أنّ الخمسین امرأة فیهنّ رجل واحد!».
«علم برداشته مى شود، نادانى فراگیر مى شود، زنا و مشروبخوارى شایع مى گردد، شمار مردها اندک مى شود، تا جائى که گاهى میان پنجاه زن یک مرد یافت مى شود». [11]
طبعا این حدیث با جنگهاى خانمانسوزى که در آستانه ظهور به وقوع مى پیوندد، تحقّق مى یابد که شرح آنها در احادیث بعدى خواهد آمد.
رسول اکرم (ص) در حدیث دیگرى از نابرابرى مرد و زن، و ابتذال زن در اثر همین نابرابرى سخن گفته، که فرازى از آن را با پوزش از خوانندگان گرامى نقل مى کنیم:
13. «هنگامى که زن از کنار گروهى عبور مى کند، یکى از آنها برمى خیزد و دامن او را بالا مى زند، آنچنانکه دنبه گوسفند را بالا مى زنند»!!!.
از تشبیه به گوسفند استفاده مى شود که در مقابل این جسارت بزرگ، خونسردى نشان مى دهند و اضطراب و اعتراضى ابراز نمى کنند!!.
هنگامى که بى بندوبارى علامت تمدّن و روشنفکرى باشد، انتظارى جز آن نمى رود، چنانکه در حدیث آمده است:
14. «در آخر الزّمان مرد و زن در کنار جادّه (خیابان) درمى آمیزند، افراد باوقار به آنها مى گویند: اى کاش مقدارى از راه مردم کنار مى رفتید!!.»
با کمال تأسّف این فاجعه در اروپا تحقّق یافته است، خدا کند که به کشورهاى ما صادر نشود تا برخى از مسلمان نماها به عنوان روشنفکرى، گوى سبقت را از اروپائىها ببرند!، العیاذ باللّه.
15. «... و إذا رأیت المرأة تصانع زوجها على نکاح الرّجال!. و رأیت خیر بیت یساعد النّساء على فسقهنّ!!!».
«هنگامى که ببینى که زن از همسرش مطلّع است که او با همجنس خود رابطه دارد و به روى او نمىآورد، و مىبینى که در بهترین خانه ها زن تشویق مى شود که فسق و فجور کند»!!. [12]
مرد و زن در این سازش شوم از افکار پلید یکدیگر آگاهند ولى به عنوان احترام به آزادى! انحراف یکدیگر را نادیده مى گیرند، تا هر یکى به خواسته هاى نامشروع خود برسند.
16. «و کان الزّنا تمتدح به النّساء، و اللّیل لا یستخفى به من الجرأة على اللّه!».
«زنا دادن به صورت یک فضیلت براى زن بازگو مى شود، دیگر منتظر شب نمى شوند که تاریکى آنها را بپوشاند، زیرا جرأت بر خدا به آن حدّ مى رسد»!!!. [13]
بسیار شرمآور است که جرأت بر خدا به این حدّ رسیده، دیگر نیازى به مخفىکارى احساس نمى کنند، بلکه آشکارا به حریم گناهان گام مى نهند، و بعدا با دوستان و همفکران خود با آبوتاب شرح واقعه را بازگو مى کنند و با تور انداختن افراد بیشتر به یکدیگر مباهات مى کنند.
17. «إذا رفعوا البنیان و شاوروا النّسوان، و یکثر الاختلاط».
«هنگامى که ساختمانها بلند شود، زنها مورد مشورت قرار بگیرند و اختلاط زن و مرد فراوان شود». [14]
امروز آپارتمانهاى آسمانخراش به سوى آسمان پرگشوده، مشورت با زنان در تمام شئون زندگى راه یافته، و اختلاط مرد و زن، در مدرسه، بیمارستان، کارگاه، کازینو و دیگر مجالس و اجتماعات رائج گشته است.
در حدیث دیگرى آمده است:
18. «به حریم آنها تجاوز مىشود، در داورى به آنها ستم مى شود و امور آنها را زنها اداره مى کنند».
اینهمه فجایع که تحت عنوان «آزادى» و «تساوى حقوق» انجام مى گیرد چه سودى به حال زنها داشته، جز اینکه آنها را به محیط کار، حاشیه خیابانها، مجالس مبتذل و سرانجام منجلاب بدبختى کشانده است؟!.
زنى که همه روز و پاسى از شب را در مراکز مختلط به سر مى برد چگونه انسان باور مى کند که در محیط آشفته امروزى با فکرى آسوده، در میان نگاههاى نافذ جوانان بدون اینکه کوچکترین خدشه اى به عفّت، عصمت، ناموس و حیثیّت اخلاقى اش وارد شود، تلاش انسانى کرده، شبانگاه صحیح و سالم به خانه اش باز گردد؟!، و شوهر متعهّد و پدر بزرگوار و برادر جوانمردش با خیالى راحت و آسوده در کنار سفره در انتظار مقدمش بنشینند!.
19. «إذا رأیت المرأة تقهر زوجها، و تعمل ما لا یشتهى، و تنفق علیه من کسبها فیرضى بالدّنىء من الطّعام و الشّراب!».
«هنگامى که زن را ببینى که با خشونت با همسرش رفتار مىکند، آنچه را که او نمىخواهد انجام مىدهد و از درآمد شخصى خود به شوهرش انفاق مىکند و شوهرش براى چیزى اندک از متاع دنیا خشنود مىشود و ناملایمات همسرش را تحمّل مىکند». [15]
20. «عندها إمارات النّساء، و مشاورة الإماء، و قعود الصّبیان على المنابر، و التّباهى باللّباس».
«در آن هنگام زنها حکومت مىکنند، کنیزان مورد مشورت قرار مىگیرند، کودکان بر فراز منبر نشسته، امر و نهى مىکنند، و با لباس مباهات مىشود». [16]
پیشواى ششم در اینباره مىفرماید:
21. «یحکم الدّولة الخصیان و النّسوان و تکون إمارة الصّبیان و الغلمان».
«زنان و خواجگان بر سریر حکومت مىنشینند و کارهاى دولتى به دست کودکان و نونهالان اداره مىشود». [17]
آنگاه رسول اکرم (ص) ادامه مىدهد:
22. «إذا کانت إمارة الصّبیان. فو اللّه لتکوننّ!».
«هنگامى که دستگاه حکومت به دست کودکان افتاد، به خدا سوگند انجام خواهد یافت». [18]
آنگاه این جمله را سه بار تکرار کرد.
اى پیامبر رحمت! سوگندهاى تو کمر انسان را مىشکند، آنچه فرمودهاى تحقّق یافته است، کودکان همهجا به قدرت رسیدهاند و زمامدارى تعدادى از کشورهاى بزرگ و کوچک جهان به دست زنها سپرده شده، فجایع تلخ و جانکاهى که نوید داده بودى به وقوع پیوسته است ولى این امّت سخنان پرارج ترا مىشنوند و از کنارش مىگذرند.
پیشواى ششم شیعیان در این مورد مىفرماید:
23. «یا لها من طامّة إذا حکمت فی الدّولة الخصیان و النّسوان و السّودان، و أحدث الإمارة الشّبّان و الصّبیان!، و خرب جامع الکوفة من العمران، و انعقد الجسران فذلک الوقت زوال ملک بنى العبّاس، و ظهور قائمنا أهل البیت».
«چه حوادث جانکاهى روى خواهد داد، هنگامى که زنان، خواجگان و سیاهان به حکومت برسند، کودکان و نوجوانان حکومت کنند، مسجد جامع کوفه پس از عمران و آبادى خراب شود و دو عدد پل (در بغداد) احداث گردد، در آن هنگام وقت سقوط بنى عبّاس و ظهور قائم ما اهلبیت فرا مىرسد». [19]
آنگاه رسول اکرم (ص) در اینباره مىفرماید:
24. «لن یفلح قوم و لّوا أمرهم امرأة!».
«قومى که فرمانروائى آنها به دست زن سپرده شود، هرگز روى سعادت نخواهد دید». [20]
امروز در چند کشور زن حکومت مىکند که با وجود آنها جهان روى سعادت نخواهد دید، که یکى از آنها غول بزرگ استعمار، انگلستان مکّار است که با برنامههاى پیچیده استعمارى خوشبختى جهان را سلب کرده است، دیگرى رژیم اشغالگر قدس است که سالیان درازى یک زن (گلدامایر) بر این کشور نامشروع حکومت کرد و در زمان او به تمام کشورهاى همسایه هجوم برده، اراضى آنها را غصب کرده، امنیّت و آسایش منطقه را سلب نمود.
25. «لا یقدّس اللّه أمّة قادتهم امرأة!».
«هرگز مقدّس نمىشود امّتى که آنها را زن رهبرى کند».[21]
*** امیر مؤمنان (ع) مىفرماید:
26. «تکون النّسوة کاشفات عاریات متبرّجات، من الدّین خارجات، و إلى الفتن مائلات، و إلى الشّهوات و اللّذّات مسرعات، للمحرّمات مستحلّات، و فى جهنّم خالدات».
«زنها لخت و عور مىباشند، زینتهاى خود را آشکار مىسازند، از دین بیرون مىروند، به فتنهها مىگرایند، به سوى شهوتها و لذّتها مىشتابند، محرّمات الهى را حلال مىشمارند و در جهنّم جاویدانند». [22]
همه این نشانهها تحقّق یافته، فقط فراز واپسین مانده، که در سراى آخرین مهر خلود (جاودانگى) بر پیشانىشان زده شود، آنجا که کشانکشان به سوى آتش خشم الهى کشیده مىشوند، ولى تأسّفآمیز است که این قشر ایمان نمىآورند تا وقتى که روى در روى آتش قرار بگیرند، که آنجا دیگر عذرى پذیرفته نیست و توبه ارجى ندارد، چنانکه قرآن کریم در مورد فرعون نقل مىکند، که هنگامى که پس از مشاهده نشانههاى مرگ زبان به توبه و استغفار گشود ولى چنین پاسخ شنید: «آلْآنَ وَ قَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ»: «آیا اکنون؟! که مدّت درازى نافرمانى کردى»؟! [23]
از همه برادران ایمانى دوستانه و عاجزانه مىخواهم که از لغزشگاهها بپرهیزند و از روزیکه تکذیبکنندگان دست بسته در آتش گداخته انداخته مىشوند بترسند، که آنجا هرچه استغاثه کنند، پاسخى دریافت نمىکنند:
«هنگامى که به محلّ تنگى از آتش انداخته شوند، درحالىکه با زنجیر بسته شدهاند، در آنجا واویلاه مىخوانند، به آنها گفته مىشود:
امروز یک ویل نخوانید و ویلهاى بسیارى بخوانید».[24]
27. «... و ذلک إذا تسلّطت النّساء، و سلّطن الإماء، و امّرت الصّبیان».
«و آن هنگامى است که زنها مسلّط شوند، کنیزان تسلّط پیدا کنند و کودکان حکومت کنند». [25]
28. «إذا غلبت النّساء على الملک، و غلبن کلّ امرىء، فلا یؤتى إلّا ما لهنّ فیه هوى».
«هنگامى که زنها بر تخت سلطنت چیره شوند، و بر هر مردى چیره باشند، و جز خواسته آنها عملى نگردد». [26]
گرفتارى بزرگ عصر ما همانست و چارهاى جز شمشیر برّان حضرت بقیّة اللّه (عج) ندارد، تا با لبه تیز آن شمشیر الهى همه کجیها را راست نمایند و هر حقّى به صاحب حق برگردد و هر قشرى از جامعه به آنچه شایسته آنست برسد.
*** امام صادق (ع) مىفرماید:
29. «... و رأیت النّساء یتزوّجن بالنّساء، و رأیت معیشة المرأة من کدّ فرجها!. و رأیت النّساء یتّخذن المجالس کما یتّخذها الرّجال».
«زنها را مىبینى که با زنها آمیزش مىکنند و زندگى زن از خودش تأمین مىشود و زنان بسان مردان جلساتى تشکیل مىدهند». [27]
اینها نیز تحقّق یافته و جلسات فراوانى تشکیل مىدهند و در هر رشتهاى تلاش مىکنند، جز آنچه مربوط به تربیت اولاد و تنظیم خانواده باشد که در اثر تراکم مشاغل دیگر فرصت خانهدارى و بچّهدارى را ندارند.
و در حدیث دیگرى به نکته تلخترى اشاره کرده مىفرماید:
30. «إذا رأیت النّساء یبذلن أنفسهنّ لأهل الکفر!!!».
«هنگامى که زنها را ببینى که خود را در اختیار کافران مىگذارند»!!.
در میان زنهاى ناآگاه به تعداد اندک و در میان زنان تحصیلکرده و روشنفکر به تعداد فراوان از این جرثومههاى فساد یافت مىشوند که خود را در اختیار بیگانه بگذارند و به این تباهى مباهات نیز بکنند و اسم آنرا آزادى و پشت پا زدن به آداب و رسوم و تقالید بگذارند!!.
31. «... تصبح طهران قصورها کقصور الجنّة، و نسوانها کالحور العین، یتلبّسن بلباس الکفّار، و یتزیّین بزىّ الجبابرة. یرکبن السّروج، و لا یتمکّنّ لأزواجهنّ!. و لا تکفى مکاسب الأزواج لهنّ!. فرّوا منها إلى قلّة الجبال و من الجحر إلى الجحر کالثّعلب بأشباله!!!».
«تهران به حدّى مىرسد که کاخهایش چون کاخهاى بهشتى شود و زنانش چون حور العین باشند، جامه کافران را بپوشند، خود را به شکل مستکبران درآورند، بر زینها سوار شوند، به همسران خود تمکین نکنند، و درآمد شوهرانشان آنها را کفاف ندهد!، از آنها به قلّه کوهها فرار کنید، و همانند روباهى که بچّههاى خود را برداشتهاند از لانهاى به لانهاى مىگریزد، کودکان خود را برداشته، از پناهگاهى به پناهگاهى بگریزید»!!.[28]
من خیال مىکنم که امام صادق (ع) از تهران به این سبب بهطور خصوص نام برده، که مىدانسته یکروز ایران مرکز تشیّع مىشود و تهران پایتخت یک کشور شیعى مىگردد، از این رهگذر براى هشدارباش به شیعیان خود از تهران بهطور خاصّ نام برده است وگرنه این صفات همه پایتختهاى ممالک اسلامى را دربرمىگیرد.
آنگاه به کسانیکه ثابتقدم مانده، به چپ و راست نگرائیدهاند، توصیه مىکند که از دست این عاملان فساد به دشت و صحرا بگریزند و به قلّه کوهها پناهنده شوند، تا رسوبات اعتقادات کهن خود را از دست ندهند.
در اینجا یادآور مىشویم که همه این تعبیرات از دیگر پیشوایان معصوم نیز نقل شده است که ما براى پرهیز از تکرار به نقل آنها از رسول اکرم (ص) و پیشواى پرهیزکاران امیر مؤمنان (ع) و رئیس مذهب، امام صادق (ع) بسنده کردیم.
********
منبع:
روزگار رهایى، ج2، صص: 749-766
سلیمان، کامل، روزگار رهایى، 2جلد، نشر آفاق - تهران (ایران)، چاپ: 5، 1386 ه.ش.
[1] منتخب الاثر صفحه 426، الزام النّاصب صفحه 180، تحف العقول صفحه 41 و بشارة الاسلام صفحه 20 و 40.
[2] منتخب الاثر صفحه 428، الزام النّاصب صفحه 182 و الامام المهدى صفحه 219.
[3] منتخب الاثر صفحه 292، الزام النّاصب صفحه 180، المحجّة البیضاء جلد 3 صفحه 342، اعلام الورى صفحه 433، المهدى صفحه 199، مثیر الاحزان صفحه 298، بشارة الاسلام صفحه 26 و الامام المهدى صفحه 219.
[4] نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 474
[5] بحار الانوار جلد 52 صفحه 263 و بشارة الاسلام صفحه 23.
[6] نهج الفصاحه، جلد 2 صفحه 474
[7] صحیح مسلم جلد 6 صفحه 168.
[8] فرهنگ ابجدی عربی فارسی متن 70
[9] منتخب الاثر صفحه 433، بحار الانوار جلد 52 صفحه 191، اعلام الورى صفحه 433، المهدى صفحه 199، المحجّة البیضاء جلد 4 صفحه 342 و کشف الغمّه جلد 3 صفحه 324.
[10] منتخب الاثر صفحه 426.
[11] نهج الفصاحه، جلد 1 صفحه 184، بشارة الاسلام صفحه 25، صحیح مسلم جلد 8 صفحه 58، منتخب الاثر صفحه 425، و الامام المهدى صفحه 217.
[12] منتخب الاثر صفحه 429، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 131 و الزام النّاصب صفحه 183.
[13] بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، الزام النّاصب صفحه 183، بشارة الاسلام صفحه 135 و منتخب الاثر صفحه 429.
[14] بحار الانوار جلد 52 صفحه 263، المهدى صفحه 199، الزام النّاصب صفحه 181، بشارة الاسلام صفحه 23، 44 و 77 و الامام المهدى صفحه 219.
[15] منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 133 و الزام النّاصب صفحه 183.
[16] بشارة الاسلام صفحه 25 و الزام النّاصب صفحه 182.
[17] الزام النّاصب صفحه 178 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 81
[18] الملاحم و الفتن صفحه 70
[19] الزام النّاصب صفحه 178 و الملاحم و الفتن صفحه 164.
[20] صحیح بخارى جلد 9 صفحه 55 و تحف العقول صفحه 30.
[21] صحیح مسلم جلد 9 صفحه 55 و تحف العقول صفحه 30.
[22] منتخب الاثر صفحه 426.
[23] یونس: 91.
[24] الفرقان: 13 و 14.
[25] بشارة الاسلام صفحه 41، 44 و 76
[26] بحار الانوار جلد 5 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 134 و الزام النّاصب صفحه 184
[27] بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 429 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 131.
[28] الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و بشارة الاسلام صفحه 132. مترجم گوید: این حدیث را در منابع یادشده نیافتیم.
موافقین ۰ مخالفین ۰
۹۵/۰۶/۲۵
علی مویدی
نظرات (۴)
۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۱ شاهین ام
بسیار زیبا بود.ممنون.
۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۲۵ سعید پارسا ارسنجانی
سلام حاج آقا
این جمله را بیشتر توضیح دهید
رکبت ذوات الفروج السّروج
پاسخ:
سلام علیکم ممنون از سوال خوبی که مطرح کردید.
سروج جمع سرج هست به زینی که روی مرکب گذاشته میشد برای نشستن بطوری که سوار اذیت نشود.
آنچه مورد نظر روایات آخرالزمان و برای زنان ممنوع هست زین دوچرخه و موتور و شبیه به آن مانند زین اسب و امثال آن که وقتی سوار روی آن مینشیند شرمگاهش روی آن قرار میگیرد. و شامل صندلی اتومبیل و امثال آن نمیشود.
نگاه روایی به بحث:
نخست به این چند روایت توجه بفرمایید:
امام صادق(علیه السلام)از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل میکنند که حضرت از سوار شدن زنان بر زین نهی کرده اند.
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:« نهی رسول الله (صلی الله علیه وآله) أن یرکب سرجٌ بفرج»
وسایل الشیعه20/178 و اصول کافی5/516
نیز امام صادق علیه السلام میفرمایند: «زین مرکب نفرین شده ای برای زنان است.»
عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:« السرج مرکبٌ ملعون للنساء» (وسایل الشیعه 11/497)
این دو روایت، بانوان را از نشستن بر زین و سوارکاری نهی میکند و شدت نهی در روایت دوم به حدی است که مرتکب این عمل مورد نفرین امام صادق(علیه السلام)قرار گرفته است.
امیرمؤمنان علی(علیه السلام) در حدیثی با اشاره به دلیل این نهی، میفرمایند:
« زنانِ خود را بر زینها سوار نکنید که این کار باعث تحریک و تهییج زنان و کشیده شدن آنان به سمت فساد و گناه میشود.»
« لاتحملوا الفروج علی السروج فتهیّجوهنّ للفجور »(وسایل الشیعه20/178 و اصول کافی 5/516)
حاصل سخن اینکه در روایات رسیده از ائمه معصومین(علیهم السلام) از سوارکاری زنان به این دلیل که باعث تحریک هیجان و شهوت آنان و کشیده شدن به سمت فساد و گناه میشود، به شدت نهی و ما را به این واقعیت رهنمون شده که اگر هیجان و شهوت زن تحریک شود میتواند به مراتب بیشتر از شهوترانی و لذت جویی مردان آسیب زا و ویرانگر باشد.
حال اگر پرسیده شود که ارتباط این روایات با مسأله دوچرخه سواری بانوان چیست؟ در پاسخ باید گفت: با توجه به تعابیری که در روایات آمده "سرج"، "سروج" و "رکوب" ؛ یعنی زین و نشستن بر زین، و در نظر گرفتن این نکته که در اینجا سوارکاری و نشستن بر اسب و امثال آن خصوصیتی ندارد، برداشت اولیه ما از این روایات این است که نهی متوجه نشستن بر هر زینی است چه زین اسب و امثال آن از حیوانات باشد و چه زین دوچرخه، موتورسیکلت و امثال آن از وسایل نقلیه. بخصوص وقتی به این مسأله توجه کنیم که معمولا زین حیوانات بزرگتر و پهن تر بوده است و زین دوچرخه کوچکتر و باریکتر و میزان تحریک کنندگی در آن بیشتر.
اگر مروری تاریخی هم به این قضیه داشته باشیم خواهیم دید که سیره و روش مسلمانان در صدر اسلام و تا مدتها پس از آن چنین بوده است که در مسافرتها و جابجایی ها، خانمها بر کجاوه سوار میشدند نه بر زین حیوانات و بر اساس روایتی که محمد بن مسلم از امام باقر(علیه السلام) نقل میکند، اولین زنی که در اسلام بر زین نشست عایشه بود، هنگامی که بعد از شهادت امام حسن(علیه السلام)سوار بر قاطری از منزل خارج شد و مردم را تحریک کرد تا نگذارند حضرت در کنار قبر شریف جدّشان(صلیاللهعلیهوآله) دفن شوند.
محمد بن مسلم قال: سمعت اباجعفر(علیه السلام) یقول: لمّا حضرت الحسن الوفاه... الی أن قال: فخرجت عایشه مبادره علی البغل المسرج، فکانت اول امرأه رکبت فی الاسلام سرجا (وسایل11/497).
تحلیل روان شناختی حاصل از روایات:
بنابراین، اسلام و آموزه های ارزشمند آن، عفت و حیا را بر زن میپسندد و از هر آنچه که باعث لطمه به آن شود نهی کرده است (بخصوص که توانمندی زنان در شهوات و لذت جویی بسیار بیشتر از مردان است). یکی از اموری که زمینه این پردهدری را فراهم میکند دوچرخه سواری دختران است. با توجه به ساختار و فیزیک خانمها، وقتی دختران بر زین دوچرخه سوار میشوند شرمگاه (فرج) آنان روی زین قرار گرفته و باعث تحریک و تهییج آنان میشود و به تدریج ممکن است از این کار لذت ببرند و بر این لذت عادت کنند و به مرور زمان ممکن است به سمت خودارضایی کشیده شوند. پدیده ی نابهنجار و گناه زشت و بزرگی که با توجه به آمار گزارش شده و تجارب مشاورهای، متأسفانه روز به روز در میان دختران شایعتر میشود. شاید یکی از مصادیق فساد و فجوری که در روایت علی(علیه السلام) بدان اشاره شده، همین باشد. همچنین باید به این مسأله نیز توجه داشته باشیم که بسیاری از رفتارها و عادتها از همان کودکی شکل میگیرند. بعضی از والدین به بهانه کودکی و سن کم بچه ها، خیلی مراقب رفتار، گفتار، روابط و پوشش فرزندانشان نیستند و هنگامی به فکر میفتند که دیگر دیر شده و عادت نامطلوبی شکل گرفته و زمان و انرژی زیادی باید صرف کنند تا شاید بتوانند آن را برطرف کنند.
۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۳۲ سعید پارسا ارسنجانی
حاج آقا منظور از
و قعود الصّبیان على المنابر
آیا قعود صبیان علمی منظور است یا صبیان کم سن و سال
وبلاگ بسوی ظهور: alim313.blog.ir
پاسخ:
منظور از صبیان آنچه از ظاهر روایت فهمیده میشود و فهم عرفی هم آن را تایید میکند این است که کودک کم سن و سال مراد است. ولی شاید بشود آن را تعمیم داد به بزرگسالی که از لحاظ سنی بزرگ است ولی از نظر عقلی، کودک باشد بطوری که صلاحیت نداشته باشد در مقام وعظ دیگران قرار بگیرد. به عارفی گفتند چند سال داری؟ گفت:4سال. با آنکه 64سال داشت. علت را پرسیدند گفت: از زمانی که به مقام انسانیت راه پیدا کردم 4سال میگذرد.
۰۱ مهر ۹۵ ، ۲۳:۲۰ سعید پارسا ارسنجانی
احسنت به این پاسخ های زیبایتان
پاسخ:
ممنون از لطف جنابعالی
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
نام *
پست الکترونیک
سایت یا وبلاگ
پیام *
نظر بصورت خصوصی ارسال شود
پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
الزام النّاصب صفحه 183، بشارة الاسلام صفحه 135 و منتخب الاثر صفحه 429.
[14] بحار الانوار جلد 52 صفحه 263، المهدى صفحه 199، الزام النّاصب صفحه 181، بشارة الاسلام صفحه 23، 44 و 77 و الامام المهدى صفحه 219.
[15] منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 257، بشارة الاسلام صفحه 133 و الزام النّاصب صفحه 183.
[16] بشارة الاسلام صفحه 25 و الزام النّاصب صفحه 182.
[17] الزام النّاصب صفحه 178 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 81
[18] الملاحم و الفتن صفحه 70
[19] الزام النّاصب صفحه 178 و الملاحم و الفتن صفحه 164.
[20] صحیح بخارى جلد 9 صفحه 55 و تحف العقول صفحه 30.
[21] صحیح مسلم جلد 9 صفحه 55 و تحف العقول صفحه 30.
[22] منتخب الاثر صفحه 426.
[23] یونس: 91.
[24] الفرقان: 13 و 14.
[25] بشارة الاسلام صفحه 41، 44 و 76
[26] بحار الانوار جلد 5 صفحه 259، بشارة الاسلام صفحه 134 و الزام النّاصب صفحه 184
[27] بحار الانوار جلد 52 صفحه 256، الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 429 و بشارة الاسلام صفحه 76 و 131.
[28] الزام النّاصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430، بحار الانوار جلد 52 صفحه 258 و بشارة الاسلام صفحه 132. مترجم گوید: این حدیث را در منابع یادشده نیافتیم.
- ۰۲/۰۷/۰۳