أربعینات

پایگاه چهل حدیث های کوتاه در موضوع های متفاوت

أربعینات

پایگاه چهل حدیث های کوتاه در موضوع های متفاوت

أربعینات

سایت چهل حدیث ها (اربعینات)
مَنْ حَفِظَ مِنْ أَحَادِیثِنا أَرْبَعِینَ حَدِیثاً بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَالِماً فَقِیها. الکافی‏ ج۱: ص۴۸.
سعی ما بر فراهم نمودن چهل حدیث های موضوعی است که آسان وسریع در دسترس اندیشوران محقق، مبلغین، سخنوران و ارباب منبر (حفظهم الله) باشد.
<زندگی عاقلانه در دنیا این است که انسان از امکاناتی که خداوند در اختیارش قرار داده، برای رسیدن به تکامل و سعادت دو جهان استفاده کند، نه آن‌که تمام همت و تلاش خویش را صرف دنیا کرده و از آخرت غافل بماند که در این صورت دچار خسران و ضرر بزرگ شده است. انسان‌های پرهیزکار از مظاهر دنیا به حداقل اکتفا نموده و تمام سعی و کوشش آنان به زندگی آخرت معطوف است که آن‌جا سرای جاوید و ابدی است
قرآن کریم در توصیف زندگی دنیا می‌فرماید: «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُون»؛[1] زندگى دنیا، چیزى جز بازى و سرگرمى نیست! و سراى آخرت، براى آنها که پرهیزکارند، بهتر است، آیا نمى‌‌‏‌اندیشید؟.>

عزیزان، ما را از نظرات سودمندتان محروم نفرمایید. قبلا از الطاف شما متشکریم.
-----------------------------------------------
ایمیل: chelhadith.ir@gmail.com
-----------------------------------------------
امام عسکری علیه السلام: «نَحنُ حُجَجُ اللهِ عَلَیکُم وَ فاطِمَةُ حُجَّةٌ عَلَینا». یعنی ما حجّت های خداوند بر شماییم و فاطمه علیها سلام الله حجّت بر ماست.
جستجو در پایگاه شما را سریعتر به هدف میرساند

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

چهل حدیث ‏سیره علوى

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۲۵ ق.ظ

معرفى اجمالى امام على علیه السلام

حضرت امیر المؤمنین علیه السلام امام اول شیعیان در روز جمعه 13 رجب سال 30 عام الفیل درون خانه کعبه متولد شد (و جز او کسى در تاریخ بشریت چنین امتیازى ندارد) و در صبحدم روز دوشنبه 21 ماه رمضان 40 هجرى در کوفه شهید شد. مرقد منورش در نجف، و عمر مبارکش 63 سال است.
پدر بزرگوارش ابوطالب سرپرست و حامى جان نثار پیامبر، و مادرش فاطمه بنت اسد. او به تعبیر مورخین اولین هاشمى است که از دو هاشمى متولد شده است در لیلة المبیت ‏با خوابیدن به جاى پیامبر و فداکردن خود موجب نجات پیامبر شد و صداقت و تسلیم بی نظیرش او را به مقام برادرى رسول الله صلى الله علیه و آله ممتاز نمود.
ذو الفقارش لبخند شادى و پیروزى را در لحظات حساس بر لبان پیامبر و یارانش می نشاند. و درایت و تقواى بی انتهایش دوست و دشمن را به ستایش واداشت. پس از پیامبر با اعتراف همگان به حقانیت او، مدت 25 سال خانه نشین شد، و در 5 سال حکومتش نیز ناکثین و قاسطین و مارقین لحظه ‏اى او را به حال خود نگذاشتند.

   

مقدمه

امام سجاد علیه السلام فرمود :
«اَلا و اِنَّ اَبغَضَ النّاسِ اِلَى اللهِ مَن یَقتَدِى بِسُنَّةِ اِمامٍ وَ لا یَقتَدِى بِاَعمالِهِ» (1) .
هشدار که منفورترین مردم نزد پروردگار، کسى است که شیوه امامى را پیروى کند ولى از سیره عملى او پیروى ننماید.
برای «چگونه بودن‏» نیاز به الگو داریم و نقش الگو در تربیت، چنان روشن است که نیازى به بیان و توضیح نیست.
آنچه در این الگو گیرى و اسوه ‏یابى و تأسّى به اخلاق اولیاء الهى کارساز است، آشنایى با جزئیات صفات و رفتار آنان، نه کلیات. خوشبختانه در کتب حدیث و سیره، نمونه‏ هاى رفتارى پیامبر و امامان بصورت ریز و جزئى آمده است که آشنایى با آنها بسیار سودمند است و گامى جهت‏ خودسازى و تعالى بخشیدن به جامعه است.
انسان در دید ژرف‏نگر اسلام، بیابان گردى سرگردان و گمگشته ‏اى در تاریکزار زندگى نیست. او کشتى شکسته‏ اى شوربخت و نا امید و اسیر موجهاى بیم‏زا و هراس آفرین نمی باشد.
بلکه موجودى مسؤول است که با مقصد و مقصودى مشخص با زاد و توشه‏ اى کامل و راهنمایانى درونى و برونى به سفرى پرداخته که از صحراى عدم آغاز می شود و تا بار یافتن به لقاء الهى ادامه دارد.
تمامى نیروهاى خلقت، انسان را در این سفر صادقانه یارى می کنند و خداوند با لطف بیکران خویش از راههاى گوناگون (به هدایت) پرداخته است و بهترین‏ جایگاه جاودانه را در سراى آخرت براى او مهیا کرده است.
انسان براى به دست آوردن نیکبختى خویش و سعادتمندى جامعه و رضایت‏ خداوند باید در طول این سفر چگونه زیستن را بیاموزد و این آموزه‏ هاى را در زندگى خویش بکار بگمارد.
اسلام عزیز براى پاسخگویى بدین سؤال بسیار اساسى دو شیوه را دنبال کرده است :
الف: بیان احکام و دستورهاى زندگى از آغاز تا فرجام
ب: ارائه الگوهاى تربیتى و نمونه‏ هاى عینى کمال بر اساس همین شیوه دوم در قرآن مجید بارها از پیامبران و دیگر انسانهاى والا سخن به میان آمده، و از جنبه‏ هاى الگویى آنان ستایش شده تا دیگران نیز به آنان تأسّى بجویند.
در مکتب حیات بخش تشیع (اسلام راستین) معرفی این الگوهاى الهى گسترده‏ تر است و پیشوایان معصوم که بهترین اسوه‏ ها و الگوهاى زندگی اند فرا روى چشمان باز و دلهاى آگاه قرار دارد تا آنانکه مسؤولیت الهى و رسالت انسانى خویش را درک کرده ‏اند و تصمیم براى رسیدن به چکادهاى فرازمند فضیلت و کمال دارند با درس گرفتن از آنان زیستنى شرافتمندانه که سعادت دنیا و آخرت را تأمین میکند در پیش گیرند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام، اسوه بشریت‏ اند و تبعیت عملى از آنان رهنمون کمال جویان است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود :«اَدَّبَنِى رَبِّى فَاَحسَنَ تَأدِیبِى» (2)
خداوند مرا تادیب کرده و ادبم را نیکو ساخته است.
ویژگى سیره معصومین در این است که مورد پسند و قبول پروردگار است و با اطمینان میتوان از آن پیروى کرد. اکنون به عنوان نمونه ‏اى از دریاى مواج و گرانقدر روایات، چهل حدیث از سیره هر یک از معصومین علیهم السلام به پیشگاه امت اسلامى عرضه می شود. امید که همه ما را چراغ راه و رهتوشه سفرى باشد براى رسیدن به سعادت دنیا و نیکبختى آخرت.
در این چهل حدیث، از میان انبوه روایات مربوط به سیره امام على علیه السلام به گزینش پرداخته ‏ایم و از آن بوستان باصفا و دل‏ انگیز، دسته گلى براى شما چیده و ارمغان آورده‏ایم، باشد که مطالعه آن، چشم دلمان را روشنتر سازد و رفتار ولى الله اعظم، الگوى زیستن ما شود و رشته جانمان به عشق علوى پیوسته ‏تر گردد، تا از این راه به آن‏ «مدار حق و عدالت‏» نزدیکتر شویم.

   

فصل اول : همراه با برادر

  1- پرورده دامان رسول

و قال على علیه السلام :«و قد علمتم موضعى من رسول الله بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة، وضعنى فى حجره و انا ولد یضمّنى الى صدره، و یکنفنى الى فراشه، و یمسّنى جسده، و یشمنى عرفه، و کان یمضغ الشییء ثمّ یلقمنیه، و ما وجد لى کذبة فى قول و لا خطلة فى فعل.»
نهج البلاغه، الخطب : 190
حضرت على علیه السلام میفرماید :
... شما خود در پیوند با رسول خدا صلى الله علیه و آله، هم بدلیل خویشاوندى و هم به سبب موقعیت ویژه من، جایگاه مرا می شناسید. او مرا از روزگارى که نوزادى بودم در دامن خود می نشاند و بر سینه می چسباند، در بستر خویش می خواباند و بدنش را به بدنم می سایید و از عطر دلپذیرش بهره ‏مندم می ساخت لقمه را می جوید و در دهانم می گذاشت و هرگز در گفتارم دروغى نشنید و در رفتارم لغزش و سبکسرى ندید.

 

2- محرم راز

قال على علیه السلام : «کانت لى من رسول الله صلى الله علیه و آله منزلة لم یکن لأحدٍ من الخلائق انّى کنت آتیه کلّ سحر فاسلّم علیه.»
«-و فى حدیث- فان کان قائما یصلّى سبّح بى فکان ذاک إذنه لى و إن لم یکن یصلّى أذن لى
مسند احمد 1 : 85-77
و عن ابى سعید الخدرى قال :
«کانت لعلى من رسول الله صلى الله علیه و آله دخلة لم یکن لأحد الناس.»
انساب الاشراف 2 : 98 ح 25
حضرت على علیه السلام فرمود :
موقعیتى که من در محضر پیامبر خدا داشتم براى هیچ کس دیگر نبود. من هر روز سحر محضر ایشان می رفتم، بهنگام ورود سلام می دادم و پیامبر خدا اجازه ورود می دادند و اگر هم مشغول نماز بودند با ذکر بلند تسبیح اجازه خود را اظهار می نمودند.
ابن سعید خدرى نیز میگوید :
رفت و آمدى که على با پیامبر خدا داشت‏براى هیچ کس دیگر امکان نداشت

 

3- شیوه آموختن

قال على علیه السلام : «کنت اذا سألت رسول الله صلى الله علیه و آله أعطانى و اذا سکت ابتدأنى.»
المصنف 6 : 368 ح 32061
حضرت على علیه السلام فرمود :
هرگاه از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله سؤال می کردم، خواسته‏ام را پاسخ می داد و اگر من سکوت می کردم او خود پیشگام می شد و از دانش خود بهره‏ مندم می ساخت.

  

4- قرآن شناس

قال على علیه السلام : «و الله ما نزلت آیة الا و قد علمت فیما نزلت و این نزلت، ان ربى وهب لى قلبا عقولا و لسانا سئولاً.»
انساب الاشراف 2 : 98 ح 27
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
بخدا سوگند آیه‏اى از قرآن کریم نازل نشده است مگر اینکه من میدانم در چه موضوعى و در کجا نازل شده است، زیرا پروردگارم به من دلى اندیشمند-ژرف اندیش-و زبانى پرسشگر عنایت کرده است.

 

5- در رکاب نور

عن بریدة الاسلمى قال : «کنا اذا سافرنا مع النبى صلى الله علیه و آله کان على علیه السلام صاحب متاعه یضمه الیه فاذا نزلنا یتعاهد متاعه فان راى شیا یرمه رمة، و ان کانت نعل خصفها.»
بحار الانوار 37 : 303
بریده اسلمى گوید :
هرگاه که با پیامبر صلى الله علیه و آله به سفر میرفتیم، على علیه السلام مسؤول توشه و بار پیامبر بود، آنها را از خودش‏جدا نمیکرد، و هنگامى که در جایى منزل میکردیم توشه و اثاث پیامبر را وارسى نموده و اگر نیاز به ترمیم و اصلاح داشت اصلاح میکرد و اگر کفش و نعلین پیامبر نیاز به تعمیر و دوخت داشت آن را انجام میداد.

 

6- پاسدار پیامبر

قال موسى بن سلمة : سئلت جعفر بن عبد الله بن الحسین عن اسطوان على بن ابى طالب فقال : «ان هذه المحرس، کان على بن ابى طالب علیه السلام یجلس فى صفحتها التى تلى القبر مما یلى باب رسول الله صلى الله علیه و آله یحرس النبى صلى الله علیه و آله.»
وفاء الوفاء 2 : 448
موسى بن سلمه می گوید :
از جعفر بن عبد الله در مورد یکى از ستون‏های مسجد النبى صلى الله علیه و آله که منسوب به حضرت على علیه السلام است پرسیدم، در پاسخ گفت :
این همان ستون محرس است که حضرت على بر پاى آن از جانب قبر که در منزل پیامبر بوده می نشست و از پیامبر پاسدارى می نمود.

 

7- صداقت و امانت

عن ابى کهمس قال: قلت لابى عبد الله علیه السلام : عبد الله بن ابى یعفور یقرءک السلام!
قال : علیک و علیه السلام اذا اتیت عبد الله فاقرءه السلام و قل له :
ان جعفر بن محمد یقول لک : «انظر ما بلغ به على علیه السلام عند رسول الله صلى الله علیه و آله فالزمه فان علیا علیه السلام انما بلغ ما بلغ به عند رسول الله صلى الله علیه و آله بصدق الحدیث و اداء الامانة.»
الکافى 2 : 104 ح 5
ابى کهمس گوید :
به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم : عبد الله بن ابى یعفور بر شما درود فرستاد.
حضرت فرمود : بر تو و بر او درود باد، وقتى پیش او رفتى سلام مرا به او برسان و بگو :
جعفر بن محمد می گفت: نیک بنگر هر آن ویژگى که باعث‏ شد تا على علیه السلام به آن مقام بلند نزد پیامبر خدا برسد. خود را ملازم آن خصلت نما. و یقین بدان هر مقامى که على نزد پیامبر یافت تنها و تنها به خاطر راستگویى و امانتدارى بود.

  

8- فدایى پیامبر

عن الصادق علیه السلام : «... و الله ما اکل على بن ابى طالب علیه السلام من الدنیا حراما قط حتى مضى لسبیله و ما عرض له امران کلاهما لله رضا الا اخذ باشدهما علیه فى بدنه-دینه-و ما نزلت‏برسول الله صلى الله علیه و آله نازلة قط الا دعاه ثقة به و ما اطاق احد عمل رسول الله صلى الله علیه و آله من هذه الامة غیره و ان کان لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنة و النار یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه.»
الارشاد : 255
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
به خدا سوگند على بن ابى طالب علیه السلام تا روزى که از این دنیا رفت مال حرامى نخورد و هیچگاه بر سر دو راهى -که هر دو راه مورد خشنودى خدا باشد- قرار نگرفت مگر اینکه پر زحمت‏ترین آنها را برگزید و هر حادثه مهمى که براى پیامبر خدا پیش می آمد -به دلیل اعتمادى که به على داشت- از او کمک می گرفت. و در میان این امت هیچ کس نتوانست همانند على علیه السلام راه پیامبر را -بى کم و کاست- طى کند و با این همه تلاش و کوشش همواره چون بیم ناکان کار می کرد، چشمى به بهشت و چشم دیگر بر آتش داشت، از سویى امیدوار پاداش بهشت و از سوى دیگر هراسناک از کیفر آتش بود.

 

  فصل دوم : در صحنه سیاست

  

9- پشتیبان مظلومان

و قال علیه السلام : «... لم یکن لاحد فى مهمز و لا لقائل فى مغمز، الذلیل عندى عزیز حتى آخذ الحق له، و القوى عندى ضعیف حتى آخذ الحق منه. رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره.»
نهج البلاغة، الخطب : 37
حضرت على علیه السلام فرمود :
در تمامى زندگى من، نقطه سیاهى نیست تاعیب‏جویان و اشاره کنندگان با چشم و ابرو و اشاره کنند و سخنى گویند. خوارترین افراد نزد من عزیز است تا حق او را بستانم و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگران را از او بازگیرم. ما با تمام وجود به قضاى الهى خشنود و در برابر فرمانش تسلیم هستیم.

 

10- مبارزه مکتبى

و قال علیه السلام : «اما و الله ان کنت لفى ساقتها حتى تولت‏ بحذافیرها، ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیرى هذا لمثلها، فلانقبن الباطل حتى یخرج الحق من جنبه. مالى و لقریش؟ و الله لقد قاتلتهم کافرین و لاقاتلنهم مفتونین و انى لصاحبهم بالامس کما انا صاحبهم الیوم.»
نهج البلاغة، الخطب : 33
به خدا سوگند، من همواره در زمره پیشتازان این حرکت ‏بودم تا روزى که جبهه دشمن تار و مار شد و جاهلیت از صحنه بیرون رفت، بى آنکه کم‏ترین ضعف یا ترسى داشته باشم و امروز نیز در همان راستا قدم بر می دارم و تصمیم دارم باطل را بشکافم تا حق از پهلوى آن بیرون آید.
مرا با قریش چه کار؟ که دیروز در موضع کفر بودند و با آنان جنگیدم و امروز نیز که گرفتار فتنه و انحراف شده ‏اند به پیکارشان خواهم خاست. من همانگونه که دیروز با آنان برخورد کردم امروز نیز همانم.

  

11- گناه سازش ‏ناپذیرى

قالت فاطمه علیها السلام : ... ما الذى نقموا من ابى حسن؟ !
«نقموا -و الله- منه شدة و طاته و نکال وقعته و نکیر سیفه-و قلة مبالاته لحتفه-و تبحره فى کتاب الله و تنمره فى ذات الله.»
دلائل الامامة : 125، الاحتجاج 1 : 147
حضرت زهرا علیها السلام فرمود :
اینان -کارگردانان سقیفه- چه عیبى از ابو الحسن گرفتند؟ !که او را براى رهبرى جامعه اسلامى صالح ندیدند! -بخدا سوگند عیب او را بر خورد سخت- و بدون مسامحه و سهل انگارى در برابر حق- و مرگبار بودن رویارویى با او و شمشیر بران و بی اعتنایى به مرگ و آگاهى گسترده نسبت‏ به کتاب خدا و گردن فرازى در راه خدا دانسته ‏اند.

  

12- بصیرت، چراغ راه

و قال علیه السلام : «الا و ان الشیطان قد جمع حزبه و استجلب خیله و رجله، و ان معى لبصیرتى، ما لبست على نفسى و لا لبس على.»
نهج البلاغة، الخطب : 10
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
آگاه باشید که اینک شیطان هواداران خود را گرد آورده، نیروهاى سواره و پیاده اش را فرا خوانده است. در صورتى که بینش من همواره همراه من بوده و هرگز حقایق را بر خود مشتبه نساخته‏ ام و حقیقت نیز بر من مشتبه نشان داده نشده است -نه خود را فریب داده ‏ام و نه فریب خورده ام-.

 

13- عدالت اجتماعى

و قال علیه السلام : «-لما عوتب على التسویة فى العطاء- اتأمرونى أن أطلب النصر بالجور فیمن ولّیت علیه؟ !و الله ما اطور به ما سمر سمیر و ما ام نجم فى السماء نجما، لو کان المال لى لسویت ‏بینهم فکیف و انما المال مال الله.»
نهج البلاغة، الخطب : 124.

آنگاه که حضرت امیر علیه السلام بدلیل رعایت مساوات در تقسیم بیت المال مورد عتاب قرار گرفت فرمود :
آیا به من امر می کنید و اصرار می ورزید تا پیروزى را به بهاى ستم بر کسانى که مسؤولیت‏ سرپرستى آنها بر دوشم نهاده شده است‏ بدست آورم؟ !
به خدا سوگند که تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان در پى هم حرکت می کنند، چنین کار ناروایى نخواهم کرد. اگر این مال ثروت شخصى من بود در تقسیم آن مساوات را رعایت می کردم، چه رسد به اینکه مال، مال الله است.

  

14- جنگاور بى باک

قال علیه السلام : «... و من العجب بعثهم الىّ أن ابرز للطّعان و أن أصبر للجلاد، هبلتهم الهبول! لقد کنت و ما اهدّد بالحرب و لا ارهب بالضرب و انّى لعلى یقین من ربّى و فى غیر شبهة من دینى.»
نهج البلاغة، الخطب : 22
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
... و از شگفتی هاى زمانه این است که -شامیان- به ‏من پیام داده ‏اند که خود را براى مقابله با سرنیزه ‏ها آماده کنم و براى ضربه‏ هاى شمشیر شکیبا باشم، مادران گریان بسوگشان بنشینند! تاکنون کسى مرا با دعوت به جنگ تهدید نکرده است و از زخمهاى نیزه و شمشیر هراسى نداشتم، چرا که بر یقین به پروردگارم تکیه دادم و دینم را زنگار شبهه نیالوده است.

 

15- شیوه نبرد

«... و عرفوا قتلاه -قتلى على علیه السلام فى لیلة الهریر- بضرباته التى کانت على و تیرة واحدة، ان ضرب طولا قدّ و ان ضرب عرضا قطّ و کانت کانّها مکواة.»
ارشاد القلوب : 248
و فى روایة : کانت لعلى علیه السلام : «ضربتان: اذا تطاول قد و اذا تقاصر قط. قالوا: و کانت ضرباته ابکارا اذا اعتلى قد و اذا اعترض قط.»
المناقب 2 : 83
در صبحگاه لیلة الهریر (3) کشته شدگان به دست‏ حضرت امیر علیه السلام را از نحوه ضربت‏هاى حضرت باز می شناختند، زیرا ضربت‏ها همه یکنواخت ‏بود. اگر شمشیر را از بالا فرود می آورد دو نیم می کرد و اگر از پهلو می زد قطع می کرد. و محل ضربه شمشیر گویى با آهن گداخته داغ شده بود.
و گفته ‏اند :
همه ضربت‏هاى على علیه السلام همین دو نوع بوده وقتى از حریف بلندتر قرار می گرفت از بالا می زد و دو نیم می کرد و هنگامى که برابر بود از پهلو می زد و قطع می نمود و گفته ‏اند: بر حریف خود بیش از یک ضربه نمی زد.

  

 فصل سوم : همگام با مردم

  

16- یاور درماندگان

قال رسول الله صلى الله علیه و آله : «یا على ان الله جعلک تحبّ المساکین و ترضى بهم اتباعا و یرضون بک اماما.»
کشف الیقین : 310 ح 365
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود :
یا على، خداى متعال تو را چنین قرار داده که بینوایان را دوست می دارى و آنان را به عنوان پیروان خویش بپسندى و آنان هم تو را به پیشوایى و امامت‏ بپسندند.

 

17- پیشتاز عمل

قال على علیه السلام : «أیّها الناس! إنّى و الله ما أحثّکم على طاعة إلّا و أسبقکم الیها و لا أنهاکم عن معصیة إلّا و اتناهى قبلکم عنها.»
نهج البلاغة، الخطب : 173
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اى مردم! بخدا سوگند من هرگز شما را به هیچ طاعتى فرا نمی خوانم مگر آنکه خود بر شما -در عمل به آن - پیشى می جویم و از هیچ گناهى بازتان نمی دارم و نهى نمی کنم- مگر آنکه پیش از شما، خود را از عمل به آن باز می دارم.

 

18- عظمت در سادگى

دخل ضرار بن ضمرة الکنانى على معاویة فقال له: صِف لى علیّاً، فقال أو تعفینی ... ؟ قال : لا أعفیک، قال : اذ لابدّ فانّه :
«کان و الله بعید المدى شدید القوى یقول فصلا و یحکم عدلا ینفجر العلم من جوانبه و تنطق الحکمة من نواحیه یستوحش من الدنیا و زهرتها و یستأنس باللیل و ظلمته کان و الله غزیر البصیرة طویل الفکرة ... یعجبه من اللباس ما قصر و من الطعام ما جشب کان و الله کأحدنا یدنینا اذا أتیناه و یجیبنا اذا سألناه و کان مع تقرّبه الینا و قربه منّا لا نکلّمه هیبة له.»
حلیة الاولیاء 1 : 84
ضرار بن ضمره یکى از اصحاب ویژه حضرت امیر علیه السلام :
بر معاویه وارد شد، معاویه گفت : على را براى من توصیف کن. ضرار با اصرار معاویه لب به سخن گشود و گفت :
بخدا سوگند او دست نایافتنى و دور از دسترس و داراى نیروهاى پر توان بود. سخنانى روشنگر می گفت و به عدل حکم می راند، از هر سوى او علم می جوشید و از تمامى رفتار او حکمت می تراوید از دنیا و زیورهاى آن وحشت داشت و به شب زنده‏ دارى و خلوت شب انس می ورزید. بخدا سوگند او داراى بصیرتى فراوان و اندیشه‏ هایى بلند بود. لباس کوتاه و طعام خشک و بی نان خورش را -که نشانه تواضع و فقر بود- دوست می داشت.
بخدا سوگند چونان یکى از خود ما بود، هرگاه نزد او می رفتیم ما را به نزدیک خود فرا می خواند و خواسته‏ هاى ما را پاسخ می گفت و با این همه مهرورزى و اظهار نزدیکى و یگانگى به دلیل هیبتى که داشت جرأت گفتگو با او را نداشتیم.

 

19- در بازار

قال زاذان :«انه کان علیه السلام یمشى فى الاسواق وحده و هو ذاک یرشد الضال و یعین الضعیف و یمر بالبیاع و البقال فیفتح علیه القران و یقرء : تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین (4)
المناقب 2 : 104
زاذان میگوید :
حضرت امیر المؤمنین به تنهایى در بازار می گشت و گمشده را راهنمایى و ناتوان را کمک می کرد و بهنگام عبور از پیش فروشندگان و کسبه، قرآن کریم را در برابر آنها می گشود و این آیه را براى آنها می خواند «خانه آخرت -سعادت ابدى- را براى کسانى قرار دادیم که قصد سرکشى و فساد در زمین ندارند و عاقبت-نیک-تنها از آن پرهیزکاران است‏» .

 

20- بیزارى از ستم

قال علیه السلام : «و الله لو اعطیت الاقالیم السبعة بما تحت افلاکها على ان اعصى الله فى نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت، و ان دنیاکم عندى لاهون من ورقة فى فم جرادة تقضمها، ما لعلى و نعیم یفنى و لذة لا تبقى!»
نهج البلاغة، الخطب : 222
حضرت على علیه السلام فرمود :
بخدا سوگند اگر اقلیمهاى هفت‏گانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها است‏ به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى کنم، نخواهم کرد. چرا که این دنیاى شما در نزد من از برگ نیم جویده ‏اى در دهان ملخى ناچیزتر است. على را با نعمتهاى فناپذیر و لذت‏هاى گذرا و ناپایدار چه کار!

 

21- الگوى زمامدارى

قال على علیه السلام : «ألا و إنّ إمامکم قد اکتفى من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، ... فو الله ما کنزت من دنیاکم تِبراً و لا ادّخرتُ من غنائمها وفراً، و لا أعددت لبالى ثوبى طمرا، و لا حزت من ارضها شبرا.»
نهج البلاغة، الکتب : 45
حضرت على علیه السلام فرمود :
بدانید و آگاه باشید که پیشواى شما از دنیاى خود به دو پاره تن پوش و از خوردنی هایش به دو قرص نان بسنده کرد ... و خداى را سوگند که از دنیایتان نه زرى اندوخته‏ ام و نه از غنائمش ثروتى انباشته ‏ام و حتى براى کهنه جامه خود تن پوش دیگرى و یا از سرزمین‏هاى شما یک وجب در اختیار نگرفته ‏ام.

 

22- همدرى با مردم

و قال علیه السلام : «... هیهات أن یغلبنى هواى و یقودنى جشعى الى تخیّر الأطعمة و لعلّ بالحجاز او الیمامة من لا طمع له فى القرص و لا عهد له بالشبع أوَ أبیت مبطاناً و حولى بطون غرثى و أکباد حرّى.»
نهج البلاغه، الکتب : 45
حضرت على علیه السلام فرمود :
هیهات که هو و هوسم بر من چیره شود و شکمبارگى به گزینش طعام‏هاى لذیذ وادارم نماید، در حالى که چه بسا در یمامه و یا حجاز کسانى باشند که امید دستیابى به قرص نانى نداشته و خاطره‏اى از سیرى ندارند و هرگز مباد که من با شکم پر بخوابم در حالى که شاید پیرامون من شکمهاى به پشت چسبیده و جگرهاى سوخته باشد.

  

 فصل چهارم: در صحنه زندگى

  

23- همسان با پیامبر

سمعت ابا عبد الله علیه السلام یقول : «کان امیر المؤمنین علیه السلام اشبه الناس طعمة برسول الله صلى الله علیه و آله کان یأکل الخبز و الخلّ و الزیت و یطعم الناس الخبز و اللحم.»
الکافى 6 : 328
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در نوع غذا شبیه‏ ترین افراد به پیامبر خدا صلى الله علیه و آله بود. او خود نان و سرکه و روغن زیتون می خورد و به مردم -مهمانان خود- نان و گوشت می داد.

 

24- سفره سبز

قال ابو عبدالله : «یا حنان! اما علمت ان امیر المؤمنین علیه السلام لم یؤت بطبق إلاّ و علیه بَقل؟ قلت: و لِمَ جُعِلتُ فداک؟ فقال : لأنّ قلوب المؤمنین خضرة و هى تحنّ إلى أشکالها.»
الکافى 6 : 362
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
اى حنان! آیا نشنیده‏ اى که براى امیر المؤمنین علیه السلام ‏سفره طعامى آورده نمی شد مگر اینکه سبزى بهمراه داشت؟
حنان میگوید :
گفتم : چرا چنین بود فدایت ‏شوم؟
فرمود : زیرا دل مومنان همواره سر سبز است و به همرنگ خود گرایش دارد.

 

25- کشاورزى

قال الصادق علیه السلام : «کان امیر المؤمنین صلوات الله علیه یضرب بالمر و یستخرج الارضین.»
الکافى 5 : 74
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام بیل می زد و زمینهاى بایر را آماده زراعت می نمود.

 

26- نخل امید

قال ابو عبد الله علیه السلام : «ان امیر المؤمنین علیه السلام کان یخرج و معه احمال النوى فیقال له: یا ابا الحسن ما هذا معک؟
فیقول: نخل ان شاء الله. فیغرسه فلم یغادر منه واحدة.»

الکافى 5 : 75
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود :
گاهى امیر المؤمنین علیه السلام به سوى صحرا می رفت ‏و همراه خود بارى از هسته خرما می برد، به حضرتش گفته می شد: این چیست که بهمراه دارى؟
می فرمود: هر دانه از اینها یک نخل است انشاء الله.
آنگاه می رفت و همه آنها را می کاشت و دانه ‏اى از آنها رد نمی خورد.

 

27- ساده زیستى

قال علیه السلام : «و الله لقد رقعت مدرعتى هذه حتى استحییت من راقعها، و لقد قال لى قائل : الا تنبذها عنک؟ فقلت اعزب عنى، فعند الصباح یحمد القوم السرى.»
نهج البلاغه، الخطب : 158
حضرت على علیه السلام فرمود :
به خدا سوگند تن پوش خود را چندان وصله‏ کرده ‏ام که از وصله کننده‏ اش شرم دارم. روزى گوینده ‏اى به من گفت: آیا زمان دور افکندن آن فرا نرسیده است؟ و من گفتم: دور شو، که بامدادان فردا، شبروان را ستایش کنند.
پیرهن از رخ وصال خجل کفن از گریه غسال خجل شب روان مست ولاى تو على جان عالم به فداى تو على شهریار

 

28- پرهیز از تکلف

قال الصادق علیه السلام : «-کان على علیه السلام- یمشى فى نعل واحدة و یصلح الاُخرى لا یرى بذلک بأساً.»
الکافى 6 : 468
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام با یک لنگه نعلین راه می رفت و لنگه دیگر را تعمیر می کرد و مانعى در این کار نمی دید.

 

29- بیاد مرگ

و عن على علیه السلام : «أنّه کان إذا مرّ بالقبور قال: السلام علیکم یا اهل الدار فإنّا بکم لاحقون. ثلاث مرّات.»
دعائم الاسلام 1 : 239
هرگاه که حضرت على علیه السلام بر گورستان گذر میکرد سه بار میگفت :
درود بر شماهایى که در این خانه ساکنید. ما نیز بی گمان به شما خواهیم پیوست.

  

فصل پنجم : آینه حق

 

30- فهرست فضائل

قال رسول الله صلى الله علیه و آله: «مَن أراد أن ینظر الى آدم فى علمه و الى نوح فى تقواه و الى ابراهیم فى حلمه و الى موسى فى هیبته و الى عیسى فى عبادته فلینظر الى على بن ابى طالب علیهم السلام.»
ارشاد القلوب : 217
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :
هر که میخواهد به آدم و علم او و نوح و تقواى او و ابراهیم و دور اندیشى-بردبارى-او و موسى و هیبت او و عیسى و عبادت او بنگرد، به على بن ابى طالب بنگرد.

 

31- سیماى مردان

و قیل : «کان -على علیه السلام- کأنّما کسر ثمّ جبر، لا یغیّر شیبه، خفیف المشى، ضحوک السن.»
اسد الغابة 4 : 123
میگویند :
على علیه السلام همانند آن بود که گویى شکسته و مجددا ترمیم شده باشد-چهره ‏اى درهم تکیده داشت و یادآور مشکلاتى بود که تحمل نموده و تجربه اندوخته بود- آن حضرت موى سپید خود را رنگ نمی زد، سبکبال و بى تکلف راه می رفت و همواره لبخند بر لب داشت.

 

32- پیمان با فرشتگان

قال الصادق علیه السلام : «أنّ علیّاً علیه السلام کان أذا أصبح یقول: مرحباً بکما من ملکین حفیظین اُملى علیکما ما تحبّان إن شاء الله فلا یزال فى التسبیح و التهلیل حتّى تطلع الشمس و کذلک بعد العصر حتّى تغرب الشمس.»
بحار الانوار 84 : 267 ح 38
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام هر بامداد-در خطاب به دو فرشته نویسنده اعمال- می فرمود : مرحبا بر شما دو فرشته بزرگوار و یاد داشت کننده اعمال- به خواست‏ خدا امروز نیز-آنچه دوست دارید بر شما املا خواهم کرد، و به دنبال این تعهد به ذکر : «سبحان الله و لا اله الا الله‏» مشغول می شد تا خورشید طلوع می کرد. و هنگام عصر نیز تا غروب آفتاب، به همان ذکرها می پرداخت.

 

33- نماز، امانت الهى

فى تفسیر القشیرى : «انه کان علیه السلام اذا حضره وقت الصلاة تلوّن و تزلزل فقیل له: مالک؟ فیقول: جاء وقت أمانة عرضها الله تعالى على السماوات و الارض و الجبال فأبین أن یحملنها و حملها الانسان.» (5)
المناقب 2 : 124
در تفسیر قشیرى آمده است :
هرگاه وقت اداى نماز می رسید، رنگ چهره امیر المؤمنین علیه السلام تغییر می یافت و بر خود می لرزید. وقتى به او می گفتند : این چه حالت است؟ می فرمود : هنگام اداى امانتى رسیده است که بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه شد و آنها از حمل آن سرباز زدند و انسان این باز امانت را بر داشت.

 

34- اخلاص در عبادت

قال الصادق علیه السلام : «کان امیر المؤمنین علیه السلام اذا توضّأ لم یدع أحداً یصبّ علیه الماء قال : لا اُحبّ أن اُشرک فى صلاتى احدا.»
علل الشرایع 1 : 323
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام : بهنگام وضو گرفتن اجازه نمی داد کسى برایش آب بریزد و می فرمود : دوست ندارم در نمازم به درگاه خدا کسى را شریک قرار دهم.

  

35- بهداشت فردى

قال ابو عبد الله علیه السلام : «کانت لامیر المؤمنین علیه السلام خرقة یمسح بها وجهه اذا توضا للصلاة ثم یعلقها على و ید و لا یمسها غیره.»
المحاسن 2 : 207 ح 1618
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام را پارچه ‏اى-دستمالى-بود که بهنگام وضو صورت خود را با آن خشک می کرد و سپس آن را بر میخى می آویخت و جز خود حضرت کسى به آن دست نمی زد.

 

36- نماز خانه

قال الصادق علیه السلام : «کان على علیه السلام قد جعل بیتا فى داره لیس بالصغیر و لا بالکبیر لصلاته و کان اذا کان اللیل ذهب معه بصبى لیبیت معه فیصلى فیه.»
المحاسن 2 : 452 ح 2557

حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در خانه خود اتاقى را که نه کوچک بود و نه بزرگ، اختصاص به نماز خود داده و هر شب کودکى را براى خوابیدن بهمراه خود می برد و در همانجا نمازهایش را می خواند.

 

37- نقش نگین

قال عبد خیر: «کان لعلى علیه السلام أربعة خواتیم یتختّم بها: یاقوت لنبله، و فیروزج لنصرته، و الحدید الصینى لقوّته، و عقیق لحرزه -و کان نقش الیاقوت: لا اله الا الله الملک الحق المبین، و نقش الفیروزج: الله الملک الحق، و نقش الحدید الصینى: العزة لله جمیعا، و نقش العقیق ثلاثة اسطر : ما شاء الله، لا قوة الا بالله، استغفر الله.»
الخصال : 199
عبد خیر میگوید :
على علیه السلام چهار انگشتر داشتند که به دست می کردند : یاقوتى براى نجابت و بزرگى-فرزانگى-و فیروزه براى پیروزى و حدید چینى براى نیرومندى و عقیق را نیز براى محافظت. نقش نگین یاقوت : «لا اله الا الله الملک الحق المبین‏» و نقش فیروزه : «الله الملک الحق‏» و نقش حدید : «العزة لله جمیعا» و در نگین عقیق سه سطر نقش بسته بود : «ماشاء الله، لا قوة الا بالله، استغفر الله‏»

 

38- در پناه نماز

قال ابو عبد الله علیه السلام : «کان على علیه السلام أذا هاله شییء فزع ألى الصلاة. ثمّ تلا هذه الآیة : وَ استَعِینُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ ...» (6)
الکافى 3 : 480
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
هرگاه حضرت امیر از موضوعى نگران و هراسناک می شد به نماز پناه می برد. سپس حضرت صادق علیه السلام این آیه را خواند : «از شکیبایى و نماز یارى بجویید ... » .

  

39- هزار رکعت

قال ابو عبد الله علیه السلام : «... انّ علیّاً علیه السلام فى آخر عمره کان یصلّى فى کلّ یوم و لیلة ألف رکعة.»
الکافى 4 : 154
حضرت صادق علیه السلام فرمود :
حضرت امیر المؤمنین علیه السلام در آخر عمر خود شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند.

 

40- جوینده رضاى حق

عن ابن عباس : «کان على علیه السلام یتبع فى جمیع أمره مرضاة الله و لذلک سمّى المرتضى.»
المناقب 3 : 110
ابن عباس می گوید : على علیه السلام در تمامى کارهاى خود همواره در پى رضایت الهى بود و به همین جهت‏ «مرتضی» نامیده شد.


پی نوشت ها :
1- الکافى، 8 : 234، ح 312.
2- میزان الحکمه، ج 1 ص 78.
3- یکى از حمله‏ هاى نبرد صفین که حدود 24 ساعت درگیرى ادامه داشت، و شب آن واقعه، لیلة الهریر نام گرفته است.
4- القصص/83.
5- الاحزاب/72.
6- البقره/42.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی